سرمایهگذاری خطرپذیر شرکتی در ۱۰ سال گذشته به رشد و بلوغ چشمگیری دستیافته است. گوشهای از این پیشرفت را میتوان در آمارهای سرمایهگذاری خطرپذیر در آمریکا مشاهده کرد. بر اساس آمارها در سال ۲۰۱۶، ۷۴۵ معامله سرمایهگذاری خطرپذیر به ارزش ۲۰/۱ میلیارد دلار توسط سرمایهگذاران خطرپذیر شرکتی انجام شده که نسبت به سال ۲۰۱۳، رشدی ۲۰۰ درصدی داشته است.
این نوع سرمایهگذاری علیرغم تشابههای سازوکاری با صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر، تفاوتهایی هم با آنها دارد که در ادامه بررسی میکنیم.
۱- اهداف خلق ارزش
گرچه سرمایهگذاریهای خطرپذیر شرکتی و سایر سرمایهگذاریهای مخاطرهآمیز، یک هدف مشابه یعنی همان خلق ارزش را دنبال میکنند؛ اما هدف خلق ارزش در این روشها متفاوت است.
هدف اصلی صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر، دریافت سود مناسب از سرمایه به منظور جلب رضایت سهامداران خارجی صندوق است و به همین دلیل مدیران صندوق به شدت روی بهینهسازی و نرخ بازده داخلی تمرکز دارند. برای این کار، آنها سعی خواهند کرد با عرضه سهام استارتاپ در بورس یا واگذاری سهام به سایر صندوقها یا یک شرکت بزرگ، سود سرمایهگذاری خود را دریافت کنند. اغلب صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر با هدف سرعت بخشیدن به رشد استارتاپها، تخصص خود را در اختیار آنها قرار داده و تسهیلات لازم برای رشد را به آنها ارائه میدهند.
در حالی که اهداف مالی برای سرمایهگذاران خطرپذیر شرکتی هم مهم است، اما بازده مالی همیشه هدف اصلی آنها نیست. سرمایهگذاران خطرپذیر شرکتی تمرکز کمتری روی نرخ بازگشت وجه دارند؛ زیرا روشهای دیگری هم برای خلق ارزش در اختیارشان است. در واقع، شرکتهای بزرگ و هلدینگها با سرمایهگذاری در شرکتهای نوپا سعی میکنند با به اشتراکگذاری فناوری، دانش و چگونگی مشارکت تجاری، از پتانسیلهای موجود در کسبوکارهای نوپا برای رشد بیشتر شرکت مادر یا موسس CVC استفاده کنند. سرمایهگذاران خطرپذیر شرکتی معمولا برای رسیدن به اهداف استراتژیک در استارتاپها سرمایهگذاری میکنند.
دستیابی به اهداف استراتژیک به معنای نادیده گرفتن سود مالی نیست. این اهداف عموما به طور همزمان از سمت CVC دنبال میشوند و همپوشانی دارند. به این معنا که رشد استراتژیک باعث رشد سودآوری مالی شده و سودآوری مالی به تحقق اهداف استراتژیک کمک میکند.
۲- روشهای مشارکت در مدیریت استارتاپ
صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر، در مدیریت استارتاپ نقش فعالی دارند. آنها در عین حمایت از کسبوکارها، تمایل دارند نقش پررنگ و اثرگذاری در تصمیمگیریها و مدیریت شرکت داشته باشند. VCها به منظور محدود کردن ریسک و داشتن توانایی تاثیرگذاری بر تصمیمگیریها، متناسب با مقدار سهام خود، خواهان حق تصمیمگیری هستند.
در طرف دیگر، هلدینگها نگرانی کمتری در این خصوص داشته و غالبأ با تمرکز بر اهداف استراتژیک خود، دخالت خود را به ارائه پیشنهاد و توصیه محدود نموده و بیشتر سعی در رفع محدودیتهای منابع استارتآپها دارند.
۳-افق سرمایهگذاری
صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر به دلیل داشتن سهامداران خارجی، محدودیت زمانی دارند. به طور کلی، یک VC بین ۷ تا ۱۰ سال افق سرمایهگذاری دارد و پس از آن باید فرصتهای خروج را برای سرمایهگذاریهای خود پیدا کند. اما صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر شرکتی، هیچ جدول زمانی سرمایهگذاری ندارند و میتوانند برای مدت زمان بسیار طولانی از استارتاپ حمایت کنند. این یک مزیت مهم برای استارتاپهاست.
۴-تاثیرات سناریوهای خروج
فرصتهای خروج از یک استارتاپ برای سرمایهگذاران خطرپذیر و خطرپذیر شرکتی یکسان است. با این حال، اگر سرمایهگذار خطرپذیر شرکتی، همکاریهای زیادی بین استارتاپ و شرکتهای بزرگ ایجاد کرده باشد، گاهی تمایل دارد در انتها استارتاپ را خریداری کند. خرید یا ادغام شرکت نوپا گاهی جزء استراتژیهای هلدینگ است.
در نهایت به اعتقاد برخی از افراد، همکاری با یک CVC به دلیل دانش بیشتر در مورد بازار، در اختیار داشتن فناوری، برخورداری از ترازنامه قوی و داشتن ظرفیت تبدیل شدن به یک سرمایهگذار صبور، دارای مزایای رقابتی نسبت به VC است. نام تجاری یک هلدینگ موفق میتواند برند شما را نیز خوشنام کند و سهم بزرگی در موفقیت شما داشته باشد.
عموما همکاری با یک سرمایهگذار خطرپذیر شرکتی (CVC) نسبت به سرمایهگذار خطرپذیر (VC) مزایای زیر را به دنبال دارد:
- CVC نسبت به VC چشمانداز بلندمدتتری دارد، بنابراین فشار کمتری را هم برای خروج از سرمایهگذاری به استارتاپ وارد میکند.
- CVC گاهی به عنوان مشتری اصلی استارتاپ ایفای نقش میکند و گاهی باعث ایجاد شبکه ارتباطی بین تامینکنندگان و مصرفکنندگان خود و استارتاپها میشود.
- CVC در حین همکاری با استارتاپ، به اعضای تیم این امکان را میدهد که در تصمیمگیریها نقش فعال داشته و بر آینده خود اثرگذار باشند.
- CVC دانش، تجربه و مهارتهایی که در طی سالها فعالیت در صنعت کسب کرده را در اختیار استارتاپها قرار میدهد.
اما مهمترین عامل برای یک همکاری موفق با CVC، درک اولویتهای آن شرکت است. به عنوان یک کسبوکار نوپا اگر میخواهید تجربه خوبی از تامین مالی توسط یک CVC داشته باشید، باید اهداف سرمایهگذار خود را بشناسید؛ سپس با توجه به اهداف خود، آنها را اولویتبندی و مشخص کنید کفه ترازوی منافع شما در مشارکت با cvc سنگینتر خواهد بود یا معایب آن.